ایلیا جون در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران

(1سال و دو ماه و 11 روز )

ایلی جون در دانشگاه تربیت معلم

عزیز دل در حال بازی کردن در پارک آرارات

تاتر شهر

و این هم چند تا عکس در دانشگاه الزهرا

این بود سفر نامه تهران

و

حالا یه سوپرایز

کچلم کردند

روز جمعه 22 فروردین1393 ما به همراه عمو احمد و عمو اسعد و بابابزرگ ایلیا به سوی کامیاران حرکت کردیم ،برای نهار دلمه داشتیم که در یه جای خوشکل ایستادیم و بعد از نهار به سوی کامیاران حرکت کردیم . اینم عکسای گل همیشه بهاری ما

چهارشنبه 27 فروردین 1393 ،مامانی ،ایلی جون رو برد به پارک نزدیک خونه ( پارک فیض آباد ) ایلی جون تا دلش خواست شیطونی کرد و بهش خیلی خوش گذشت، نزدیکای ظهر باباجون اومد دنبالمون و با هم برگشتیم خونه

در ضمن چهارتا از دندونای دیگه ایلی جون در اومدند یعنی ایلی جون الان دوازده تا دندون داره .ماشالا به گل پسرمون

( 1سال و 1 ماه و 25 روز )

ما سیزده بدر امسال سنندج بودیم و با خانواده بابایی ، و خاله زینت و آقای حسینی که از کرمانشاه اومده بودند ،بیرون رفتیم و در جاده کامیاران نزدیک ( چم سو ) یه جای خوشکل برا نشستن پیدا کردیم.به ایلی جون هم خیلی خوش گذشت و تا تونست شیطونی کرد . غذا هم دلمه و جوجه بود جای همتون خالی

اینم سیزده بدر به روایت تصویر

اینم آرتا کوچولو ، پسر ،پسر عموی بابایی،یه ماه دیگه دو سالش میشه

همه روزای 93 به کامتون باد

ایلیا در پارک

ایلیا در حال انتخاب پارچه برای مامانی

کنجکاویهای ایلیا

ایلیا در حال بازی کردن

تو این عکس ایلیا برای اولین بار خودش خوابید ،کنار مبل دراز کشید و خوابش برد اولین شبی که از پاوه برگشتیم ( 1 سال و 1 ماه و 4 روز )

اینم عکس آرمین با کامیونش

در ضمن تو این سفر هم برا عمو احمد رفتیم خواستگاری ،هم برا خاله شیما خواستگار اومد و ایلی جونم هم در نامزدی خاله شیما و هم نامزدی عمو احمد تا تونست شیطونی کرد و چیزی کم نذاشت . (6 و 7 فروردین 93 )

به زودی دو تا عروسی در پیش داریم .

ایلی جونم داره هماهنگیهای عروسی رو انجام میده.

مبارررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررکه

از همه دوستانی که تولد ایلیا رو تبریک گفتند ممنونم ،در اینجا از مامان آرش و عمه جون سحر که نتونستیم وبلاگشون رو پیدا کنیم نهایت تشکر رو میکنم ،همچنین از عاطفه و خاله شیما و سهیلا و همچنین خاله فاطی که همیشه برامون پیغام میذارند ممنونم.ببخشید اگه اسم کسی از قلم افتاده

این کیک تولدایلیاست به سفارش عمو احمد

این تزیینات رو هم خاله سهیلا و شیما زحمتشو کشیدند

این عکس هم به سفارش آرمین (پسر خاله ایلیا)

این هم ایلیا و آژوان

اینم ایلیا که به کمک مامان و بابا داره کیک رو تقسیم میکنه

اینم آرمین با بابا بزرگهای ایلیا

اینم شام تولد ایلیا که قورمه سبزی بود و مامانی و خاله زینت زحمتشو کشیده بودند

اینم از راست به چپ آژوان ،ایلیا و محمد

بیا شمع ها رو فوت کن که صد سال زنده باشی

اولین عکس ایلیا یه ربع بعد از تولد

یک ماهگی

دو ماهگی

سه ماهگی

چهارماهگی

پنج ماهگی

شش ماهگی

هفت ماهگی

هشت ماهگی

نه ماهگی

ده ماهگی

یازده ماهگی

11 ماه و24 روزگی (تاریخ عکس: 26 بهمن 1392 )

2 اسفند 1391 : فرشته آسمانی ما زمینی شد و چشماش رو به روی این دنیا باز کرد

10اسفند 1391 : مراسم نامگذاری (8 روزگی)

1 فروردین 1392: اولین نوروز (29 روزگی)

8 فروردین 1392 : اولین رفتن به پارک (پارک کودک ) (1ماه و 6 روزگی)

13 فروردین 1392 : اولین سیزده بدر(جاده موچش) (1ماه و 11 روزگی)

5اردیبهشت 1392 : اولین مسافرت (پاوه) (2ماه و 3 روزگی)

9 اردیبهشت 1392 : اولین غلت زدن :از پشت به روی شکم (2ماه و 7 روزگی)

26 اردیبهشت 1392 : اولین مهمانی(2ماه و 24 روزگی)

25 خرداد 1392 : اولین باری که سینه خیز رفت( 3ماه و 23 روزگی)

17 تیر 1392 : اولین باری که آب خوردی(چهار ماه و 15 روزگی)

29 تیر 1392: در اومدن اولین دندون (4ماه و 27 روزگی)

2مرداد1392: اولین غذا خوردن (فرنی برنج)(5 ماهگی)

18 مرداد 1392: اولین عید فطر (5ماه و 16 روزگی)

22 مرداد 1392 :اولین بار که ایلیا جونم چهاردست و پا رفت ( 5ماه و 16 روزگی)

25 شهریور 1392: اولین باری که سرما خوردی(6ماه و 23 روزگی)

5مهر 1392: اولین باری که بدون کمک نشستی(7ماه و 3 روزگی)

6مهر 1392: اولین چیزی که شکستی (یه گلدون بزرگ سیاه و سفید) (7ماه و 4 روزگی)

20مهر 1392 : اولین باری که دست دستی یاد گرفتی ( 7ماه و18 روزگی)

23 مهر 1392 : اولین عید قربان (7ماه و 21 روزگی)

6 آبان 1392 : اولین باری که بدون کمک ایستادی ( 8ماه و 6 روزگی)

8 آبان 1392: اولین باری که بو س کردی (8ماه و 6 روزگی)

10 آبان 1392: اولین باری که به شدت مریض شدی و به خاطر عفونت گوش ،پنج روز در بیمارستان بستری شدی (8ماه و 8روزگی)

14 آبان 1392: اولین کلمه ای که به زبان آوردی _بابا_(8ماه و 12 روزگی)

22 آذر1392: اولین باری که بدون کمک را رفتی (9ماه و 20روزگی)

1 دی 1392 : اولین شب یلدا(9ماه و 28 روزگی)

8 دی 1392 : اولین باری که بدون کمک از روی زمین پا شدی (10 ماه و 6 روزگی)

12 دی 1392: پا گرفتن (10 ماه و 10 روزگی)

حالا دست و هورا به خاطر این همه پیشرفت

خدایا به خاطر وجود ایلیا هزاران مرتبه شکر